![]() |
از مجمع البیان:
«و اذ قال ربّك للملائكه انّى جاعلٌ فىالارض خليفة»
و [بياد آور] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمين جانشينى خواهم گماشت
در اينكه منظور از «خليفه»، «آدم» است، كسى ترديد ندارد؛ امّا در اين مورد كه چرا خدا او را بعنوان خليفه و جانشين خواند، ديدگاهها متفاوت است:
1. عدّهاى معتقدند كه اين عنوان بدان جهت است كه «آدم» نماينده و خليفه خدا در زمين است.
2. برخى مىگويند: خطاب آدم با اين عنوان بدان دليل است كه او جانشين فرشتگان يا جنّيانى است كه پيشتر در زمين مسكن داشتند.
3. حسن بصرى مىگويد: خداوند بدان جهت «آدم» را «جانشين» خود خواند كه فرزندان او هر كدام پس از پدر خويش، در آباد كردن زمين و برپاداشتن عدل و داد، جانشين پدرشان مىشوند. منبع: تبیان
گمان رایج در چند دهه اخیر که ابتدا در برخی آثار تفسیری1 و غیر تفسیری2 انعکاس یافته و سپس به باوری مشهور و مسلط تبدیل شده، ( و بعضاً نتایج دیگری نیز از جمله سجده فرشتگان بر نوع آدم و آدمیت، اومانیسم اسلامی و یا دموکراسی اسلامیو ... بر آن مترتب گشته) این است که نوع انسان و آدمی، خلیفه خداوند در زمین است و آیه شریفه «انی جاعل فی الارض خلیفة»3 را ناظر به این عقیده و باور میداند. این تفسیر از آیه مزبور تا پیش از کمتر از یک قرن اخیر، تقریباً سابقهای نداشته است4 و برای اولین بار در تفاسیر المنار و فی ظلال القران، آثار عالمان سنی مذهب، رشید رضا و سید قطب مطرح شده است . تا پیش از مقطع یاد شده، عموم مفسران تنها حضرت آدم علیه السلام را مصداق مشخص خلیفة الله در آیه مزبور میدانستند و البته این عنوان را بعد از آدم علیه السلام بر دیگر انبیای الهی، و مفسران شیعه علاوه بر انبیاء، بر ائمه معصومِین علیهم السلام نیز صادق میدانستند.
اکنون به شرح ادله و استناداتی خواهیم پرداخت که نافی باور مشهور فوق بوده و مقام خلیفة اللهی را منحصر به اولیای معصوم الهی اعم از انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام میداند:
1. ظاهر آیه «انی جاعل...» و سیاق آن به اضافه آیات بعد از آن دال بر این است که سخن از شخص آدم علیه السلام است و نه نوع انسانها. شواهد این مطلب عبارت است از:
الف: موضوع خلافت الهی به موازات خلقت آدم علیه السلام به عنوان اولین انسانی که قرار است پیامبر الهی باشد، مطرح شده است و آیه ظهوری در خلقت همه انسانها و یا نوع انسان به عنوان خلیفة الله ندارد.
ب: بدون شک تعلیم همه اسماء به آدم از سوی خداوند (وعلم آدم الاسماء ...5) که در آیه بعد بدان اشاره شده، اختصاص به حضرت آدم علیه السلام دارد و نه نوع انسان، و این که آیه مزبور به «قرار دادن نیروی تعلم و دانش آموزی در انسانها» تفسیر شود،6 امری غریب تر از خلافت الهیه نوع انسان است؛ چرا که در هیچ واژه نامه و هیچ متن عربی، واژه علّم و مشتقات آن به قرار دادن نیروی تعلم در متعلم ، ترجمه و استعمال نشده است و معنایی جز تعلیم و یاد دادن بالفعل ندارد و معلوم است که چنین تعلیمی(تعلیم الهامیاسماء و حقایق) فقط در حق انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام صورت گرفته است.
ج: آیه بعد (یا ادم انبئهم باسمائهم...7) نیز ظاهر و بلکه صریح در این مطلب است که محور این ایات شخص آدم نبی علیه السلام است و نه نوع آدمیان، زیرا به آدم علیه السلام و نه نوع آدم، فرمان داده شد که فرشتگان را از اسمایی که به او آموخته شده است خبر دهد.
د: آیه بعد (و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا ...8) نیز شاهدی دیگر بر محوریت آدم علیه السلام (و نه نوع آدم) در این آیات است که با موضوع خلیفة اللهی او آغاز و تا مسجود فرشتگان شدنش تداوم مییابد. و اما اینکه برای تثبیت برداشت خلیفة اللهی نوع آدم از آیه اول ( انی جاعل...)، در تفسیر این آیه نیز نوع بنی آدم را مسجود فرشتگان بدانیم نیز فاقد هر گونه دلیل و شاهد و برخلاف انسان شناسی متخذ از قران و احادیث است.
اما اینکه در مورد فراز قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک که بلافاصله بعد از انی جاعل فی الارض خلیفة آمده است بگوییم که چون موضوع خلافت الهیِ نوع آدمیبوده است، فرشتگان چنین مساله ای را مطرح کردند و الا اگر مقصود از خلیفة الله، آدمِ پیامبر بود، فرشتگان چنین سئوالی را مطرح نمیکردند نیز سخنی فاقد دلیل است و بلکه این فراز از آیه نیز میتواند تاییدی بر خلیفة اللهی شخص آدم علیه السلام باشد؛ چرا که فرشتگان بدون اطلاع از تفصیل آنچه قرار است رخ دهد، تصور کردند که قرار است موجودی معمولی نظیر جنیان که قبلا در زمین بودند و دست به فساد و خونریزی زدند، به مقام خلیفة اللهی نائل شود، اما پس از تعلیم اسماء و حقایق و معارف الهی به آدم علیه السلام توسط خداوند و اِنباء آدم فرشتگان را از آموختههای خود، دریافتند که این خلیفه (و انبیای الهی و ائمه معصومین علیهم السلام که خلفای الهی پس از اویند)، مقامیبس شامخ و رفیع دارند، اگر چه فرزندان و نسل غیر معصوم آدم دست به انواع جنایتها و فسادها خواهند زد و از این جهت تعجب و سئوال فرشتگان بی وجه نیست اما چنین استبعاد و شگفتی ای در مورد خلیفة الله که پیامبرالهی است ، بی وجه است.
2. بعضی نیز آیاتی نظیر هو الذی جعلکم خلائف الارض9 و یجعلکم خلفاء الارض10 را دلیل بر خلیفة اللهی نوع آدم دانسته اند اما به قرینه آیات دیگرِ به همین سیاق معلوم میشود که این خلافت به مفهوم در پی قومیدیگر آمدن و جایگزین آنان در زمین شدن است و نه خلافت الهی. در سوره یونس میخوانیم: فکذبوه فنجینه و من معه فی الفلک و جعلناهم خلائف11 و در سوره اعراف : و اذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح12 و واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد13. 14 منبع
2 . از جمله : کتاب اومانیسم اسلامیاثر دکتر شریعتی
3 . بقره/ 30
4 . مگر در آثار برخی از فلاسفه و عرفای مسلمان که با توجه به نظریه وحدت وجود قول به خلیفة اللهی انسان امری غریب نیست .
5 . بقره/31
6 . رجوع کنید به المیزان و تسنیم در تفسیر آیه فوق الذکر
7 . بقره/33
8 . بقره/34
9 . انعام/165
10 . نمل/62
11 . یونس/73
12. اعراف/69
13 . اعراف/74
14 . مؤلف محترم تفسیر تسنیم نیز با اینکه قائل به خلافت الهی نوع انسان است اما استدلال تفسیر المیزان را به این آیات برای اثبات خلافت نوع انسانی رد میکند: «علامه طباطبایى (قدس سره ) شاهد دیگرى نیز ذکر کرده اند و آن آیاتى است که سخن از خلافت دارد و آن را به همه انسانها استناد مى دهد؛ مانند:اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح ،ثم جعلناکم خلائف فى الارض و یجعلکم خلفاء الارض، ولى از ملاحظه سیاق این آیات بر مى آید که مقصود در این آیات، خلافت امتهاى کنونى از امتهاى پیشین است، نه خلافت نوع انسان از خداوند یا از جن یا انواع دیگر غیر از انسان.» ( تفسیر تسنیم، جلد دوم، ص43)
15 . تسنیم ج 3، ص 41
16 . اعراف/11
17 . تسنیم، ج 3، ص 42
18 . تفسیر البرهان به نقل از تفسیر قمی، ج 1 ص 171 ، انتشارات اعلمی
19 . تفسیر البرهان، ج 1، ص 169
20 . کافی، ج1، ص 193
21 . تهذیب، ج 6 ، ص 97
22 . در تفسیر تسنیم آمده است: «هر انسانى بر اثر این که استعداد او در حد معینى به فعلیت مى رسد، از درجه خاصى از خلافت برخوردار و جانشین خدا در روى زمین مى شود؛ جانشین که چون آیت و مظهر خداوند مى تواند خلق و ابتکار داشته باشد و در موجودات عالم تصرف کند و استعدادها و امکانات بالقوه زمین و غیر زمین را به فعلیت برساند. حاصل این که، این مقام، امانتى است که بر دوش هر انسانى گذاشته شده است، گرچه بعضى از آنها به جاى آن که از این امانت، در راه اراده صاحب امانت، بهره گیرند ظلم و جهالت پیشه کردند و ظلوم و جهول شدند و آن را در مسیر خواستهاى شیطان به کار گرفتند و دشمن را بر سر سفره دوست نشاندند. در مقابل، عده اى دیگر حق این منصب را ادا کردند و بعضى از این عده (انسانهاى کامل ) همه شوون خلافت را رعایت کردند و به همه وظایفى که مستخلف عنه براى آنان معین کرده، لباس عمل پوشاندند.» تسنیم، ج3، ص48
23 . تسنیم، ج 3، ص 49
24 . آیت الله مصباح یزدی در یکی از آثارشان یاد آور میشوند: اینکه همه انسانها این مقام [خلیفة الله] را دارا باشند، گمان نمیکنم کسی که آشنایی با مبانی اسلامیداشته باشد، چنین چیزی بگوید. ... تنها کسانی چون انبیاء و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین میتوانند چنین مقامیداشته باشند؛ گواه، عبارتی است که در زیاراتشان مانند زیارت جامعه میخوانیم: و رضیکم خلفائه فی ارضه» ( معارف قران 3-1، ص 366، انتشارات موسسه پزوهشی امام خمینی)
25 . هود/9
26 . ابراهیم/34
27 . نحل/4
28 . زخرف/15
29 . معارج/22-19
30 . اسراء/100
31 . احزاب/72
32 . عبس/17
33 . انفطار/6
34 . کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، ص 7، انتشارات مسجد جمکران
منبع: فصلنامه سمات، شماره اول (www.sematmag.com)
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسبها: انسانهای معصوم خلیفه خدا در زمینند, خلیفه الله, آدم علیه السلام, انسان خلیفه خدا,

